شعر می گفتم! و چقدر این حس لطیف را دوست داشتم...هر بیت احساسی بود وصف ناشدنی!! اما چه شد که دیگر سر ریز نشد آن همه لطافت شاعرانه...نمی دانم!!
امروز بعد از شاید 6 سال، قدری نوشتم و قدری سیراب شدم!! هرچند غزلم نیامد اما نوید آمدنش شاید این سیاه مشق باشد:
شعر اول
کودکی چه خوب بود!
گریه ام ،
پشت دره ی غروب بود!
صبح ها با صدای مادرم،
نان و بازی و سرود
عصرها،
دست های گرم تو
داغ
مثل ماسه های ساحل جنوب بود!
...
مدرسه؛
بدون تو، بدون بازی و سرود
مدرسه؛
زنگ قبل زنگ بعد
زنگ سنگ و چوب بود!
مدرسه ؛ بدون تو
غروب بود...
چقدر قشنگ بود
به پای انفاس سحری شما که نمیرسیم سرکار خانوم:دی
خواهرم سلام، اسم استان جدید استان ساحلی است. فقط آدرس وبلاگ استان تنکابن است و آن هم به این دلیل است که شهرستان هایی چون نوشهر و چالوس مدعی مرکزیت نشوند! چون وقتی گستره جغرافیایی استان جدید از رودسر و املش تا نوشهر باشد طبیعی استکه مرکز آن باید تنکابن باشد نه نوشهر یا چالوس! لذا آدرس وبلاگ رو به استان تنکابن گذاشتم ولی اگر دقت کنید اسم وبلاگ، استان ساحلی است نه استان تنکابن
تشکر از حضورتان در وبلاگ حقیر ، که متعلق به همه شما مردم خوب شرق گیلان و غرب مازندران می باشد